ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود

Share

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، موسی عصمتی، از شاعران روشندل کشور، در آستانه روز جهانی معلولان، سروده‌ای را تقدیم نابینایان کشور کرده است. او در این سروده احوالات یک نابینا را توصیف کرده و با این کار مخاطب را با این دنیای ناشناخته آشنا می‌کند:


با عینکی که تا ابد دودی است
من آفتابی تازه می‌بینم
این سوی تاریک جهان هر شب
فانوسِ بی‌اندازه می‌بینم

*

از نقطه نقطه خط برجسته
راهی به سمت نور خواهم یافت
با یک عصا خورشیدهایم را
از جاده‌های دور خواهم یافت

*
من با اشارات خودم گفتم
از اول دنیا نشانی را
با بی‌زبانی باز می‌خوانم
آوازهای هم زبانی را

*

موسیقیِ هر روز باران است
در من سکوتی که همیشه هست
از آخرین فریاد می‌گوید
در من فلوتی که همیشه هست

*
من دیرآموزم ولی باران
از من صفا را یاد می‌گیرد
احساس را، بی رنگ بودن را
رنگ خدا را یاد می‌گیرد

*
من روشنم مثل زلالی که
در چشمه‌های روستا جاری است
بی کینه‌ام مثل نگاهی که
از خنده آئینه‌ها جاریست

*
هر چند‌ تقدیرم نشستن بود
من ایستادم روی پاهایم
با صندلی چرخدارم باز
پرچم به دست صبح فردایم

***
روزی تمام جاده خواهد دید
تا انتها بی پا دویدن را
بامن تمام شهر خواهد خواند
موسیقیِ فصل رسیدن را

تاریخ ارسال خبر :   1398/9/12 در ساعت : 9:51:15       تعداد مشاهده این خبر : 182





بازدید امروز : 4,661 | بازدید دیروز : 34,687 | بازدید کل : 124,200,475
logo-samandehi