ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اين واگويه ها شعر نيستند
این واگویه ها شعر نیستند 
مگر با صدای بلند بخوانید 
من از کسی که زیر پایم را جارومی کند 
در خیابان 
و زباله های مرا به دست می گیرد بهتر نیستم 
من از آن کودک سر راهی 
 
که اکنون چهل چهار سالش هست و به دنبال شناسنامه اش می گردد بهتر نیستم
من از خری که زیربار نفسش بند آمده است
و از سگی که مگسها 
با زخمهایش گرسنگی خود راالتیام می بخشند بهتر نیستم 
و یا از ان سگ ولگردی که روزنامه ها دروغ به پایش می بندند
تا اداره بهداشت را برای کشتنش راضی کنند 
اگر بی اراده و در نبود من 
خیلی چیزها با خیلی چیزها جور نمی شد 
شاید من هم خری بودم زیر بار 
و یا سگ ولگردی که روزنامه ها به دروغ نوشته اند :
\"دخترکی را در صف شیر یارانه ای ترسانده است .\"
از خودم متشکر نیستم 
از کسی که خیلی چیزها را با خیلی از چیزها جور کرده است 
متشکرم 
کلمات کلیدی این مطلب :  اين ، واگويه ، ها ، شعر ، نيستند ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/12/16 در ساعت : 10:18:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  1738


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید خصلتی
1391/12/18 در ساعت : 17:20:0

گاهی نوشتن در مورد شعری که شاعرش را می شناسی وبه توانایی هایش آگاهی بسیار سخت تر است از شاعری که ندیده ای وچندان با شعرش آشنایی نداری .نقد شعر شاعری که با شعرش ونوشته هایش وروحیاتش مدت هاست آشنا هستی بسیار سخت است.وقتی کسی با ساختار شعر سنتی آشنایی کامل دارد وشعر سپید را خوب می شناسد و در نقد شعر هم دستی دارد کار را برای نقد ویا حد اقل نظر دادن سخت می کند.در شعر سپید که از وزن وریتم وبسیاری از آرایه های ادبی شعرکلاسیک خالی است بعضی ویژگی ها اختصاصی تر وبرجسته تر می نماید.مثلا تصویر وتصویر سازی از ویژگی های شاخص شعر سپید است.حتی بعضی دوستان در شعر سپید زبان واتفاقات زبانی را خمیر مایه ی شعر میدانند.اما گاهی در بعضی شعر ها گاهی به جای تصاویر انسان با موقعیت های شاعرانه روبرو می شود.در ابتدای همین شعر می گوید این واگویه ها شعر نیستند مگر با صدای بلند بخوانید!در این سطر نه تصویر خاصی وبکری می بینیم نه آن اتفاق خاص در زبان رخ داده است آن اتفاق شعر ساز که از بازی های زبانی سرچشمه میگیرد.
در این شعر حد اقل در شروعش با یک موقعیت شاعرانه روبرو هستیم وآن موقعیتی است که برای واگویه ها شاعر ایجاد کرده است.با صدای بلند خواندن واگویه ها! واین مرز بین شعر ونثر بودن این اثر است.به نظر میآید با آمدن همین گزاره«مگر باصدای بلند بخوانید»نوعی تصویر نادیدنی در شعر اتفاق می افتد تصویری از صدایی بلند که با واگویه ها همراه می شود.من فکر میکنم این شعر به خاطر همین شروع موفق مخاطب را با خود همراه می کند و در ادامه با اینکه با سطر هایی کهملا نثر گونه روبرو هستیم موقعیت های عاطفی وسرشار از احساس ما را با تجربه های حسی شاعر همراه می کند.تقابل بهتر بودن یا نبودن من با کسی که زیر پایم را جارو می کند .
شاعر موقعیت ها وکاراکتر هایی را پیش کشیده است که حد اقل در ذهن بعضی از ما موقعیت های مثبت یا طبقه اجتماعی ممتازی ندارند.کسی که زیر پایم را.../کودک سر راهی..
موقعیت های عاطفی حاضر در شعر گاهی آنقدر شاعر را به خود مشغول کرده است که از طولانی شدن بیش از اندازه سطر ها غافل میشود واز ایجاز به عنوان یکی از ویژگی های شعر سپید نا خواسته عبور می کند:
این سطر: که اکنون چهل چهار سالش هست و به دنبال شناسنامه اش می گردد بهتر نیستم
یا در سطر های بعد از آن نیز محتوای مورد نظر شاعر با فعل بهتر نیستم با ترکیب سه سطر طولانی به پایان می رسد:
من از خری که زیربار نفسش بند آمده است
و از سگی که مگسها
با زخمهایش گرسنگی خود راالتیام می بخشند بهتر نیستم
اما در ادامه شعرقدری بار انتقادی وطنز گونه به شعر وارد می شود واز اصطلاحی کهبرای بعضی از روزنامه ها صادق است استفاده می شود وآن دروغ بستن به کسی یا چیزی برای جذب مخاطب:
یا از ان سگ ولگردی که روزنامه ها دروغ به پایش می بندند
تا اداره بهداشت را برای کشتنش راضی کنند
به نظر من یکی از نقاط اوج این شعر در همین دوسطر است.
از همین سطر به بعد هم بار فلسفی شعر افزایش می یابد ودر لایه های نه چندان پنهان خود از اجبار واختیار سخن به میان می آورد واز این آشنا بودن فضا استفاده می برد وشعر را بانقطه یاوجی دیگر به پایان می برد:
سگ ولگردی که روزنامه ها به دروغ نوشته اند :
دخترکی را در صف شیر یارانه ای ترسانده است
....
از کسی که خیلی چیزها را با خیلی از چیزها جور کرده است
متشکرم

برای شاعر روزهای شاعرانه ای آرزو دارم.
یا حق
نام ارسال کننده :  حسن قانع     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
شعر خوبي بود
نام ارسال کننده :  حسن جباري مطلق     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
در اين شعر نوعي از بيان عرفان به شيوه ي نو ديده مي
مصطفی معارف
1391/12/16 در ساعت : 12:37:53
سپاس سپاس سپاس

خیلی زیبا بود
...
بزرگوارید جناب معارف
هادی ارغوان
1391/12/16 در ساعت : 14:29:11
سلام
دست مریزاد

از کسی که خیلی چیزها را با خیلی از چیزها جور کرده است
متشکرم
...
شما عزیزید جناب آرغوان
امین نوراللهی (فریاد)
1391/12/16 در ساعت : 15:50:10
سلام استاد ايزدي عزيز.چند بار اين شعر زيبايتان را خواندم.چه شعر خوبيست.احسنت احسنت.اين قسمت را خيلي دوست دارم مطمينم در خاطرم ماندگار خواهد شد

این واگویه ها شعر نیستند
مگر با صدای بلند بخوانید
من از کسی که زیر پایم را جارومی کند
در خیابان
و زباله های مرا به دست می گیرد بهتر نیستم
من از آن کودک سر راهی

که اکنون چهل چهار سالش هست و به دنبال شناسنامه اش می گردد بهتر نیستم
ممنونم
...
سلام بر شما شاعر عزيز جناب فرياد
نظر لطفتان مشوق حقير خواهد بود
محمد شکری فرد
1391/12/16 در ساعت : 18:18:47
سلام آقای ایزدی...زیبا بود...

زنده باشید.
......
زنده و پاينده باشي جوان عزيز
امیر سیاهپوش
1391/12/16 در ساعت : 13:10:18
این واگویه ها شعر نیستند
مگر با صدای بلند بخوانید
من از کسی که زیر پایم را جارومی کند
در خیابان
و زباله های مرا به دست می گیرد بهتر نیستم
.....

بسیار عالی است. مرحبا

سلام بر جناب امیر سیاهپوش
از کوچک نوازیتان بی نهایت متشکرم
مصطفی پورکریمی
1391/12/17 در ساعت : 0:2:32
آفرین آفرین بسیار زیبا و تکان دهنده سروده اید درود بر شما
.....

سلام بر جناب پور كريمي
بزرگواري و متانت شما را هر گز فراموش نخواهم كرد
مجید ملک زاده (موج)
1391/12/19 در ساعت : 6:46:29
از کسی که خیلی چیزها را با خیلی از چیزها جور کرده است
متشکرم
علی اکبر مقدم
1391/12/22 در ساعت : 9:11:57
سلام و درود

قوت قلمتان و زيبايي نگاهتان همراه با تواضع لطيفتان حكايت از بار سبك روحتان دارد و سنگيني شانه هايتان روحتان سبك بادا و شانه هايتان ستبر اي بزرگمرد نيكو خصات

لذت بردم نه كم بلكه بسيار

مشهد مقدس علي اكبر مقدم
..........
سلام بر جناب علي اكبر مقدم شاعر عزيز
تمام صفات بالا متعلق به خود شماست كه با بزرگواري به حقير نسبت داديد
بازدید امروز : 9,037 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,173,348
logo-samandehi