ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زُل می‌زنم ناچار بر دیوار
بیزارم از خود بی‌تو چون بسیار، زُل می‌زنم ناچار بر دیوار
زُل می‌زنم ناچار بر دیوار، بیزارم از خود بی‌تو چون بسیار

کم چشم شوخت را نشد بیمار، دل تا فروغت آفتابی شد
دل تا فروغت آفتابی شد، کم چشم شوخت را نشد بیمار

دل را درون سینه بوتیمار، کرده‌ست اندوهی که من دارم
کرده‌ست اندوهی که من دارم، دل را درون سینه بوتیمار

اینقدرها از خود کند بیزار، باور نمی‌کردم مرا دوریت
باور نمی‌کردم مرا دوریت، این قدرها از خود کند بیزار

تاوانِ دل بستن به تو دشوار، هرگز نبردم بو چنین باشد
هرگز نبردم بو چنین باشد، تاوان دل بستن به تو دشوار

اندوه در دل می‌کنم پروار، تا تو نباشی کار من این است
تا تو نباشی کار من این است، اندوه در دل می‌کنم پروار

زندانی‌ام کرده‌ست بوتیفار یوسف مگر بودم خداوندا؟
یوسف مگر بودم خداوندا؟ زندانی‌ام کرده‌ست بوتیفار

راهی که باید بسپرم هموار، بی آن که همراهم تو باشی نیست
بی آن‌که همراهم تو باشی نیست، راهی که باید بسپرم هموار

آیینه‌ی دل بسته چون زنگار، من کور مادرزادی‌ام بی‌تو
من کور مادرزادی ام بی‌تو، آیینه‌ی دل بسته چون زنگار

تا چون قمر دل گرددم بیدار، بر من بتاب ای آن که خورشیدی
بر من بتاب ای آن که خورشیدی، تا چون《 قمر》دل گرددم بیدار
کلمات کلیدی این مطلب :  زُل ، بیزار ، بیمار ، دیوار ، بوتیمار ، بوتیفار ، یوسف ، کور مادرزاد ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1404/8/13 در ساعت : 0:5:16   |  تعداد مشاهده این شعر :  8


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,603 | بازدید دیروز : 35,741 | بازدید کل : 126,607,095
logo-samandehi