رها کرده مرا یادت، هوایت آه را نه
که شب را بردی از یاد من اما، ماه را نه
اگرچه هرچه می آید به سر از آن نگاهست
ببر از خاطرم هر لحظه را....، آنگاه را نه
ربودی خواب را از چشم من عمریست...آری
گرفتی از شبم رویا...، غم جانکاه را نه
میان خون و آتش شعله ای گلگون بسوزد
میابی بهتر از دل هیزمی خونخواه را...نه
ببخش از چشم تو افتاده ام، یک بار دیگر
اگر بودی کنارم لحظه ای کوتاه را...، نه...،
نمی گویم بیا جانم، که شبنم رفته دیگر
نمی خواهد گلی پژمرده یک همراه را...، نه
بیانداز آخرین گلبرگ خون آلوده ام را
بسوزانم...، نخواهم لحظه ای بی آه را...، نه
تاریخ ارسال :
1404/7/28 در ساعت : 5:48:32
| تعداد مشاهده این شعر :
4
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.