منتقد: رضا محمدصالحیتاریخ ارسال نقد: 1399/10/24 در ساعت : 23:12:14بر شعر : به مناسبت شهادت بی بی دو عالم س
درود بر شما - چون /ه/ در گواه ملفوظ است گواه با خدا و عزا قافیه نمیشه ِِ - ضمن آنکه پیغمبر هم جزو انبیاست و بهتر بود به توعی به پیامبر اسلام اشاره می شد .... - ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: - *توضیح مسئول ستون نقد: - استفاده از کلمه ی «گوا» به معنای «گواه» جهت استفاده در شعر البته بیشتر بعنوان قافیه درست است و شاعران بزرگ گذشته بسیار ...
منتقد: هادی ارغوانتاریخ ارسال نقد: 1399/10/24 در ساعت : 21:46:31بر شعر : خورشید بر نیزه
با سلام و عرض ادب. - - نیست مخصوص به خورشید, به خون غلتیدن - عشق بسیار ازین طایر بسمل دارد... - (صائب تبربزی) - - مطلع شعر ظاهراً آن جذبه ای را که باید دارد, و می تواند توجه مخاطب را جلب و کنجکاوی اورا برای خواندن ادامه ی شعر برانگیزد؛ اما این ظاهرِ امر است. - به خون غلتیدن در نحو فارسی همان کارکردی را دارد که به خاک غلتیدن و در آب غلتیدن, بدیهی است که (درون)در بند دوم بیت اول نوع...
منتقد: جابر ترمک تاریخ ارسال نقد: 1399/10/13 در ساعت : 14:48:18بر شعر : تازه می فهمم که دل یک عنصری بی فایده ست
درود بانو بهرامچی گرامی - - هر دو پیام شما را خواندم . به نظرم هر دو یک نظر ساده و غیر فنی است . اینکه مخاطبی نتواند ارتباط افقی یک بیت یا شعر را درک کند در نقد فنی نمی تواند با قاطعیت بیان کند که مصراع های یک بیت ارتباطی ندارند اما می تواند بگوید من نتوانستم ارتباطی ببینم . این دو قضیه متفاوت است . یکی از مهمترین اصول تخصصی نقد این است که هیچ نقدی حکم نیست و حرف آخر نیست . این یک اصل منطقی ...
منتقد: هادی ارغوانتاریخ ارسال نقد: 1399/10/10 در ساعت : 17:17:55بر شعر : تازه می فهمم که دل یک عنصری بی فایده ست
سلام به شاعر محترم و منتقدان عزیز - بنده هنوز نمی دانم صفت زیبایی, زمانی که در مورد یک اثر هنری به کار می رود,چه کارکردی دارد. - آیا به نوعی, ازسر باز نمودن است؛ یا مقدمه ای برای ورود مودبانه به حیطهٔ نقد, یا تمهیدی برای اشاره ای نارسا و مبهم به کاربرد کلمات پیشنهادی و جایگزین نمودن سلیقه ای ویژه, و یا مصلحتی را تجویز نمودن. - با صداقت می نویسم : - ۱. بیت پنجم برای من به کلی مبهم بود و نا...
منتقد: هادی ارغوانتاریخ ارسال نقد: 1399/9/28 در ساعت : 19:42:48بر شعر : محکوم به مرگ
با سلام و عرض ادب و احترام - لطف فرموده اید و رباعی را جزء به جزء توضیح داده اید. - ممنون. - حقیر با کل رباعی و معنی و معنای آن مشکلی ندارم فقط عرض کردم (محروم به مرگ) مبهم است و البته با توضیحاتی که دادید, به نظر می رسد بای سببیت که در زبان شعر این روزگار بسیار کم بسامد بلکه غیر مصطلح و تا حدی هم ناشناخته است, در نقش وسیله ای ظاهر شده تا مرگ را به محروم بچسباند : - - چیزی که از آن شو...
منتقد: ابراهیم حاج محمدی تاریخ ارسال نقد: 1399/9/27 در ساعت : 0:18:32بر شعر : محکوم به مرگ
دوست عزیز و ارجمند جناب آقای هادی ارغوان . درود بر حضرتعالی - ((به)) در ((محروم به مرگ)) ، بای سببیّت است و معنای بیت : - بیهوده چه جُسته ایم و جوییم ؟ بجز - هر آنچه کزان شویم محروم به مرگ! - این است که بیهوده چه چیزی را جسته و می جوییم بجز آنچه را که از آن به وسیله ی مرگ محروم می شویم . و در مصرع همانگونه که ملاحظه می فرمایید ((از)) در جایگاه خود بکار رفته است. - زیر این دایرهٔ پر خم ...
منتقد: هادی ارغوانتاریخ ارسال نقد: 1399/9/12 در ساعت : 17:45:26بر شعر : غزل ::: خیال و خواب را آمیخت در هم، دیدن رویت
سلام جناب صالحی - بین روانی و زیبایی تفاوت هست، جسارتاً روانی این مصراع ربطی به زیبایی فرضی آن ندارد. - اتفاقاً وزن این شعر مخل روانی آن شده است. - خ یا لخ خوا - بُ را آ می - خ در هم - به عمد "ت" ی " آمیخت" را نادیده گرفتم تا روانی شعر تحصیل شود. - تقطیع بعد این می تواند باشد - خ یا لخ خوا - ب را آ میخ - تُ در هم - سعی در ادای "میخت" در دو هجای بل...
منتقد: لطیف عمران پورتاریخ ارسال نقد: 1399/9/8 در ساعت : 15:53:38بر شعر : غزل فخری زاده ها
... حیرت آور است این غزل، آنهم در این مجال اندک و با این همه کار که بر سر شاعر ریخته است من نشستم و چند بار با حوصله غزل را خواندم و حواسم به همه جا بود مثلا زبان شعر و موسیقی درونی و لحاظ فرم و انصاف باید داد که قزوه همواره سربلند بیرون آمده است . شاید بتوان او را در این مقطع با میرزاده عشقی همانند کرد و پنداشت که تاریخ برای لحظاتی تکرار شده است. پس سلام بر شاعر شراره های بسیار و ستیهندگی مدام، ه...