قلبم را میبلعم
به جهانی ساکت عادت کردهام.
نه من، نه تو،
هیچیک به فراگیرشدن این رویاروییها فکر نمیکردیم،
و به نیرویی که بتواند مردم را به میدانهای بیداری بیاورد
و به زلزلهای که قلب ژاپن را به دهانش.
در خوابی ابدی غوطه میخوردم
بیداری از چشمهای من شروع شد
موج زد
به جهان ریخت
و مردم را به خیابانها.
زلزله از قلب من آغاز شد
موج زد و تا قلب آبهای آرام پیش رفت.
بهار آمده است
و من از بیداری دل و دستم در هراسم
از زمزمههای بیاختیارم در گوش تو
از جنگی که در طبیعت من، به غوغای کلمات بسنده نخواهد کرد
از راهی که هنوز راه است و ادامهاش در مه.
نگو دریا، تا خوابم را نیاشوبی.
به جهانی ساکت عادت کردهام.
کلمات کلیدی این مطلب :
بیداری ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:18:54
| تعداد مشاهده این شعر :
1188
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.