خاموشیِ شب ست و سوسوی چشمهایت
بیتاب پر بگیرد دل سوی چشمهایت
اشکی اگر بریزی عمرم به سر بیاید
گر لحظه ای نشینم بر جوی چشمهایت
جامِ جهان نما را باید شکست زیرا ...
دنیاست دیدنی تر در گوی چشمهایت
در آسمانِ رویت شقّ القمر شده ست و ...
شد حاصلش دو بَدر از جادوی چشمهایت
شبگردِ بی پناهم دنبالِ سرپناهی
خوش آن شبی که آیم در کوی چشمهایت
در بیشه ی نگاهت دنبالِ صیدم امّا ...
صیّاد خود شکارِ آهوی چشمهایت
یاابن الحسن ببخشم کاین واژه ها ندارد
هرگز توانِ وصفِ نیکوی چشمهایت
تاریخ ارسال :
1394/2/15 در ساعت : 10:47:43
| تعداد مشاهده این شعر :
681
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.