"یا کریم"
	
	ای نرگس چشم مستت ساقیّ پیمانه ی دل
	
	آمیخته عطر مویت با عطر ریحانه ی  دل
	چون شمع دانی خالی، چون غنچه ی خشک قالی
	
	چندیست در پیله ی خود کز کرده پروانه ی دل
	هرچند گفتی صبوری زیباترین کار دنیاست
	
	کارم شده میگساری در کنج میخانه ی دل!
	گفتی جوانی و خامی ،کی لایق این مقامی ؟!
	
	گفتم مرا تربیت کن ای پیر فرزانه ی دل...
	از لحظه ی رفتن تو حس می کنم پر ندارم
	
	حس می کنم یاکریمی مرده ست در لانه ی  دل...
	پاهای تو مانده بیرون از زیر آوار سنگر
	
	دستان من مانده بیرون از زیر ویرانه ی دل!
	از قلب تنگم سرودم ، با گوش جانت شنیدی
	
	گفتند بر دل نشیند حرف صمیمانه ی دل
در عرصه ی چشم هایم جز شرمساری نمانده
	
	باید ببینی چه کردم با قول مردانه ی دل!
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/6/2   در ساعت   :    12:37:26
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1281
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.