دیدند ، روز واقعه آن روز آتشین
			آنجا چسان دو دست شد از پایه های دین
			□
			راوی ادا مه داد ، دراین صحنه ایستاد
			گفتا که دشت بود وسواران خشمگین
		
			پیچید گرد وخاک وسوارن به گردِهم
			دید م که تاخت برهمه عباس نازنین
		
			چرخید مثل باد وبه سمت شریعه رفت
			پـُر کرد مشک ونعره ای وباز روی زین
		
			عباس روبه آب کرد واز اعما ق تشنگی
			خندید وپاک کردعرق را به آستین
		
			هی زد به اسب و قبضۀ شمشیررا فشرد
			تازید بر صف دگری ازسپاه کین
		
			القصه تا شنید صدای حسین را
			اول دو دست ،بعد خود افتاد بر زمین
			…………………………………………………………………………………
			گفتا به احترام شما ! میرسروری               این است رسم غیرت و راه برادری
			
			
			محمد حسن حسین زاده_سیزدهم محرم 93/8/16