«يادت كه هست جملة معروف باكري»
بايد تلاش كنيم كه دوباره زنده شويم
در زرق و برق شهر نشسته، كنده شويم
مغرور ناز و نياز و دل دادهي متاع
ترمز بكش برادرم بايد كه بنده شويم
رنگين كمان شهر ما هر روز رنگ به رنگ
بايد كه ملتفط اين حركت خزنده شويم
سنگر بزن برادرم در چارراه شهر
حتي اگر چه مزحكة هر پوزخنده شويم
ميدان سبقت است در اين شهر هر نگاه
سعي نكن كه در اين دور ما برنده شويم
يادت كه هست جملهي معروف
«باكري»
بعضي ز ما به هياهوي شهر بنده شويم
يا دق كنيم و بميريم ، يا كه از غصه
در گوشهاي بنشينيم و سرفكنده شويم
يادت كه هست كه لحظة جان دادن رفيق
ما وارثيم كه چو خون او جهنده شويم
يادي كنيم ز رفيقان بالانشين شهر
تا در هواي كلكچال دوباره زنده شويم
فرج اله احمدي ايلاني
کلمات کلیدی این مطلب :
باكري ،
تاریخ ارسال :
1393/7/5 در ساعت : 8:48:21
| تعداد مشاهده این شعر :
718
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.