::
داشته باشد دگر این خانه چه سان در؟
هرچه کشیده ست، کشیده ست از آن در
مهر سکوتی به لبش بود هماره
کاش چنین باز نمیکرد دهان، در
آری از آن روز دگر باز نکرده ست
لب به جز به ولوله و آه و فغان ، در
می شنود از درخت گوشه خانه
بیشتر از پیش کنون زخم زبان، در
صحنه جانبازی است، اگرچه گرفته ست
با رد خونی که مانده، از همه جان، در
کس نشنیده ست که گوهر به در آید
گر بزند بر صدفی سیل چنان در
دخترکی گریان آن روز به او گفت:
داد من از تیزی میخت بستان در!
پشت در خانه مردی، زن او سوخت
این جگر سوخته اش نیز به آن در!
::
پیمان طالبی
تاریخ ارسال :
1392/1/20 در ساعت : 12:34:32
| تعداد مشاهده این شعر :
815
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.