
ای که در وقت عبادت، سجده گاهت سبز شد!
خون سرخت ريخت در محراب و جايت سبز شد!
در هواي گرم و سوزاني كه صحرا مرده بود
سبزه و گل پيش پايت در نهايت سبز شد
سرخی خونت دل سجاده را صد پاره کرد
سجده گاه پاکت اما تا قیامت، سبز شد
آسمان روز ولايت نعره زد نام تو را
فصلهاي خشك و بي باران به پايت سبز شد
ناتوان بودم كه از نامت بگويم يك غزل
يا علي گفتم و در شعرم فصاحت سبز شد
اي دليل سبزي بستان و باغ و دشتها
شاخه ي طوبي هم از بهر رضايت سبز شد
در سحر خلوت گزیدم تا بگویم از تو شعر
از تو گفتم،گفته های من به غایت سبز شد*
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/18 در ساعت : 18:24:3
| تعداد مشاهده این شعر :
847
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.