لبی پر خنده جانی فارغ از تشویش می خواهم
به دنیا هر چه نعمت از برای خویش می خواهم
دو تا پاساژ و یک گاراژ و چندین خودروسنگین
و ایضا چند ویلا جمله در تجریش می خواهم
حقیقت گر چه اکنون پولم از پارو رود بالا
برایم نیست کافی چون که بیش ازپیش می خواهم
کمال دست و دلبازی ببین آزادگی بنگر
که نوش از بهر خویش و بهر یاران نیش می خواهم
نبینم تا که دست حاجت هر بینوایی را
به کار خویش و راه خویش سر درپیش می خواهم
شدم سیر از کباب بره...تیهو...کبک...قرقاول
بزاقم گشت جاری قلوه ی درویش می خواهم
برای غارت اموال مردم آگهی دادم :
که اینجانب شریکی چند کافرکیش می خواهم
تقاضا گر چه آمد از هزاران تن مآل اندیش
ولی من یک نفر چون خویش مال اندیش می خواهم
سعادت گر رفیقم گردد و بختم کند یاری
خراج از قاطر مفلوک و باج ازمیش می خواهم
به جای یار شاطر بار خاطر گشته ام اکنون
فراوان عذر از بیگانه و از خویش می خواهم.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/17 در ساعت : 16:36:57
| تعداد مشاهده این شعر :
1171
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.