خسته ام از نبودنت هر روز خسته از روزهای پر دردم
خسته از روزهای غمگینم خواستم تا همیشه برگردم
وسط گریه گریه کردم تا... چشم هایت به شعر تابش کرد
تا بیایی به شعر من باید از تمام حروف خواهش کرد
اول قصه روی برگرداند روی من چشم های خود را بست
شعرهایی که بعد تو باشد "آشنایی زدایی محض است"
خط زدم کل روزهای تو را تکه کاغذ شدی که خودکارم
من خودم پا گذاشتم به دلت از سرت دست برنمی دارم
خسته ام از سکوت بعد از این بی تو هرشب دوبار غمگینم
بروم بی تو، بی تو برگردم مثل حس قطار غمگینم
میروی باز چهره ات اما وسط گریه های من تار است
هیچکس، هیچکس نمی فهمد سرنوشت قطار تکرار است
باید این شعر را دوباره نوشت نیستی تو دوباره نامه دهم
نیستی تو خودت بگو که چطور بی تو این شعر را ادامه دهم...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/17 در ساعت : 13:51:8
| تعداد مشاهده این شعر :
1265
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.