حی علی البهشت و به سرمستی مدام
بی تو تمام لذتمان می شود حرام
آقا همیشه پرتو لطف و جلالتان
برچهره های شب زده مان ، باد، مستدام
هرصبح پیش از آنکه بتابد ،گمان کنم _
_ خورشید بر دوچشم شما می دهد سلام
از لابه لای درد و غم هر نگاهتان
حسی غریب می بردم روی اشکهام
حسی که حال و روز مرا پرکشیده است
از ناگزیر فکرو خیالات پوچ و خام
تا انتهای روشنی چشمه سارها
این سان غریب و بی کس و با شرم و احترام
مربع
آقا ببخش من که یقین دارم آخرش
از این دل ِ شکسته ِ نمی گیری انتقام
زخم دل تمام زمین و زمانه را
یک جرعه ی نگاه شما داده التیام
الحق جهان به برکتتان پاک می شود
داده شده به دست شما اختیار تام
دستی بکش به آخر این شعر نیمه جان....
فصل ختام محکم ابیات ناتمام
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/3 در ساعت : 21:40:4
| تعداد مشاهده این شعر :
1103
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.