یکشنبه وعده بود بیایی، چرا هنوز...؟
این هفته هم گذشت و ندیدم تو را، هنوز
شــاید کنار غــــربت یک جاده مانده ای
در ازدحـــــام فاجعه ی برف، یا هنوز...
اینجا تمام خــــاطره هایم، کپـــک زذند
من مانــده ام مگر که بیایی، بیـــا هنوز
یکشنبه های ساده که از راه می رسند
یک جفت چشم، مانده به راه تو تا هنوز
اینجا به روی برف تن جاده مانده است
یک چتـــــر پاره پاره و یک رد پا، هنـــوز
***
هــــرگز نیامدی و چه بی رنگ مانده اند
تقــــویم های کهنه و یکشنبه ها، هنوز
فروردین۸۲- یاسوج