محرم شدن که صیغه نمی خواهد...
اي دیدنت مصادف دل دادن، خنديدنت مرادف تنازي
رقصاندي ام به ساز اداهايت، با من براي چيست نمي سازي؟
امشب عروس حجله ي دردم باش، مهريه ات تمام غزل هايم
مَحرم شدن كه صيغه نمي خواهد، با من تويي كه محرم هر رازي
حالا كه نيت دهنت خير است، سنگ تمام روي لبم بگذار
يعني به كمتر از دو سه گل بوسه، قلبم نمي شود به خدا راضي
ای دل حواس شاعری ات پرت است، راضی شدی که شعر غلط باشد
داری دوباره قافیه هایت را امشب به چشم های که می بازی؟
يا شل گره بزن سر گيسويت، يا شيطنت به خرج حجابت ده
هرجور هست روسري ات را كاش بر روي شانه هات بياندازي
در عمق سينه ريشه دوانيده است، نيلوفري كه پاي دلم پيچيد
از من گذشته عاشقي اما او من را گرفته است به اين بازي
اینجا شده است مثل بهشت امشب، آخر فرشته در بغلم دارم
طوبا كه ديده است به اين خوبي ! حوري كه ديده است به اين نازي !
بعد از تو شد تمام دلم شيرين، با طعم گز دوباره غزل گفتم
حافظ شده است شاعر چشمانت، شاخه نبات، دختر شيرازي
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 4:50:42
| تعداد مشاهده این شعر :
3026
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.