پر شده است از اشک های بیقرار مادرم
کاسه ی آبی که خالی می شود پشت سرم
حرف هایی داشت چشمت با دلم، نا گفتنی!
بین چشمان تو رازی هست با چشم ترم
در میان کوله ام جایی برای ترس نیست
با خودم از بس دعای خیر مادر می برم
مرد بودن غیرت مردانه می خواهد نه ریش
بعد از این باید که جایم را بگیرد خواهرم
در دعا هایت به یادم هستی و حس میکنم
بس که بوی جانمازت را گرفته سنگرم
باز می گشتم اگر شوق شهادت می گذاشت
تا در آغوشت بگیرم، تا بگیری در برم
مرد جنگ و جبهه هم باشی تحمل مشکل است
بی تو بودن بس که دشوار است کم می آورم
پیکرم را وقتی آوردند پنهان گریه کن
آبرو داری کنی بعد از شهیدت مادرم !
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/7 در ساعت : 20:53:24
| تعداد مشاهده این شعر :
1412
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.