ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شبیه شوق


 












  تاریخ : 1391/1/23 در ساعت : 15:59:25



     به دنبال خودم می‏گردم و از خود گریزانم‏

     نشستم رو به روی خود ، در این آیینه حیرانم



     کسی بر شیشه ی روحم ، تلنگر می‏زند دائم‏

     منم این روح سرگردان ؟ منم آیا ؟ نمی‏دانم !



     نشسته روبروی من ، کسی از جنس آیینه

     من اما در حضور او ، غبارآلوده ، مهمانم



     در این وحشت سرا تا کی ، لباس عافیت پوشم ؟

     ببار ای زخم بر روحم ، بکن ای تیغ عریانم



     شبیه شوق آوایی ، مرا از دور می‏خواند

     کسی از پشت دریاها ، ز جنس عشق، می‏دانم



     شبی از خویش می‏کوچم ، به بوی عاشقی ، آری‏

     خیال آواره ی عشقم ، جنون باریده بر جانم



     ز دیو و دد ملولم من ، چراغی می‏کنم روشن‏

     کجایی آی مولانا ! من انسانم ، من انسانم




 

کلمات کلیدی این مطلب :  شبیه ، شوق ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/23 در ساعت : 20:57:31   |  تعداد مشاهده این شعر :  1495


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

زهرا شعبانی
1391/1/23 در ساعت : 22:26:39
سلام استاد بزرگوارم
خوشحالم از خواندن این غزل لذتبخش
پایدار باشید

*****

از لطف و محبت شما سپاسگزارم .
سربلند باشید.
سید اکبر سلیمانی
1391/1/24 در ساعت : 14:24:12
سلام استاد وقت بخیر. در صورت امکان نظرتونو در مورد کارهای این حقیر ارسال نمایید.سبز باشی

*****

دوست شاعرم جناب سلیمانی عزیز
انشاالله در فرصتی مناسب به زمزمه دل سروده های شما خواهم نشست.
روزهایتان سبز و بهاری باد.
احسان اکابری
1391/1/25 در ساعت : 19:31:25
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
شعر قشنگی بود

*****

حضرت اکابری عزیز :

درود وسپاس.
موید باشید.
علی رضا آیت اللهی
1391/1/27 در ساعت : 17:29:44
سلام استاد
مرا با اين شعر بسيار زيبا و روان بازهم به قلمرو عرفان كشانديد . عرفان غير مذهبي و حتي ضدمذهبي هم داريم كه به برخي از صوفيان مي رسد . خيٌام را هم فراموش نكنيم !. امٌا شعر شما را در دايره عرفان علوي و نوعي صوفيگري ايراني ، خير ، بلكه كاملا" چون عطار و مولانا و تا حدود بسيار زيادي حافظ ، در قلمرو عرفان محمٌدي مي بينم .... و از آنجمله مناظره ، جدال خود با خود ، يا با نفس امٌاره ( و تهذيب ) ، يا خود با وجدان خود ، و نهايتا" خود با « خود آ » = « به خود آي ! » .
... و دقيقا" از همين جا است كه برخي به « خود شناسي » توصيه سقراط ، و پايه گذاري نوعي تصوٌف كه خود زيربناي عرفان هم قرار گرفته است بر مي گردند ؛ و خود را به خود ( انسان ) رساندن ، ذوب در حقٌ شدن و خليفة اللهي بر روي زمين ...
... و اين همان « چراغ » مولانا است كه با آن گرد شهر به دنبال انسان مي گشت ؛ و...
پايدار باشيد كه نه تنها لذٌت بردم كه حقيقتا" استفاده كردم .

*****
ادیب فرهیخته ، حضرت آیت اللهی عزیز :
این کوچک ترین صمیمانه از نقد و نظر و نکته سنجی شما تشکر می کنم . در فضای مجازی حضور خوبانی چون شما که با حوصله و دقت نظر مطالب را پیگیری می کنند باعث خرسندی است.
توفیق ، رفیق راهتان باد.
مصطفی معارف
1391/1/23 در ساعت : 23:40:17
تو انسانی تو انسانی ولی از جنس ایمانی
در این تاریکی نسبی چراغت باد نورانی
خیلی از این نفیسه لذت بردم و از جمله اشعاری یافتمش که سالها در خاطر می ماند.

آرزومند بهترین ها برای شما و خانواده محترم هستم .

با احترام

*****

با سلام که نام مبارک خداست

نیست غیر از سخن مهر و محبت " صائب "
گفت و گویی که سزاوار شنیدن باشد.

زنده باشی / یا علی .
سیاوش پورافشار
1391/1/24 در ساعت : 22:43:45
در این وحشت سرا تا کی ، لباس عافیت پوشم ؟

ببار ای زخم بر روحم ، بکن ای تیغ عریانم

درود استاد اسماعیلی
غزلتان خواندنی و ماندگار است دست مریزاد

*****
سلام و سپاس .
موید باشید.
مجتبی اصغری فرزقی
1391/1/26 در ساعت : 9:9:20
سلام استاد اسماعيلي

از غزلتان لذت بردم


موفق باشيد بزرگوار

*****
با تقدیم سلام و عرض ارادت

سپاسگزار لطف و مهربانی شما هستم.
بهاری باشید.
زهرا شعبانی
1391/1/29 در ساعت : 2:17:13
سلام جناب اسماعیلی بزرگوار
اشعارتان همیشه زیبا و خواندنی ست
پایدار باشید
مصطفی پورکریمی
1391/1/23 در ساعت : 23:47:44
سلام جناب استاد اسماعیلی عزیز

شبی از خویش می‏کوچم ، به بوی عاشقی ، آری‏

خیال آواره ی عشقم ، جنون باریده بر جانم

مثل همه ی چکامه های باارزش شما از این غزل زیبا و مستحکم که از ملک "خودشناسی " به ملکوت "خداشناسی" می رسد بسیار بهره مند شدم . موفق باشید .

*****

اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را
جوانمردست درد عشق ، پیدا می کند ما را

اوقات شریف ، به ذکر حق معمور باد.
عالیه مهرابی
1391/1/25 در ساعت : 14:18:54
کسی بر شیشه ی روحم تلنگر می زند دائم...
سلام استاد
مثل همیشه محکم و استوار با اندیشه های زیبا . واقعا لذت بردم.

*****
ممنونم.
روزهایتان بهاری و آفتاب شعرتان پر فروغ باد.
علی شهودی
1391/1/29 در ساعت : 18:28:18
درود بر جناب اسماعیلی عزیز
از زیارتتان در عالم مجازی خوشحال شدم به امید دیدار- شهودی تبریزی

*****
سلام و درود بر جناب شهودی عزیز
خاطره شیرین همسفری با شما را فراموش نکرده ام.
از دیدار دوباره ات - هر چند در فضای مجازی - خوشحالم.
به امید دیدار.
ناصر عرفانیان
1391/1/23 در ساعت : 22:8:43
باسلام ادب واحترام بسیار استوار وفاخر بوداین شعر ارجمند استفاده کردیم جناب اسماعیلی گرامی دست مریزاد
سر سبز وبهاری در پناه حق

*****
با سلام و سپاس فراوان

نرسد هیچ کمالی به سخن سنجیدن
که سخن را صله ای نیست ، به از فهمیدن

در پناه حضرت دوست ، سبز و سربلند باشید.
مهدیه زرعی ( هدیه)
1391/1/24 در ساعت : 3:37:47
شبی از خویش می‏کوچم ، به بوی عاشقی ، آری‏
خیال آواره ی عشقم ، جنون باریده بر جانم
سلام استاد.
شعرتون بسیار زیبا ست و دلنشین.
موفق باشید

*****

با سلام و درود
سپاسگوی مهربانی شما هستم.
سربلند باشید.
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/1/25 در ساعت : 17:51:25
سلام و عرض ارادت خدمت استاد اسماعیلی عزیز و ارجمند
کجاست مولانا که ببیند آرزوی او برآورده و گمشده ی او پیدا شده است .
دست مریزاد ، شعری استوار ، شیرین ، دوست داشتنی و به یاد ماندنی ، مستدام باشید

*****

حضرت استاد نجوا

خدا کند که چو گرد و غبار بر خیزم
چو خاک، ترجمه ای از فروتنی باشم

*****
در پناه بهار آفرین ، سبز و سربلند باشید.
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/2/26 در ساعت : 13:56:50
درود سلام برشاعر صاحبدل جناب اسماعيلي عزيز
اگر غفلت نهان در سنگ خارا مي كند مارا
جوانمرد است دردعشق پيدامي كند مارا
بسيار لذت بردم واشك شوق بر چشمانم نشست خوشحال مي شوم اگر سري به وبلاگ باغ اهورايي بزنيد.

چراغ معرفتتان همواره پر نورو درخشنده باد

*****

سلام و درود بر شما
به روی چشم . سبز و سربلند باشید.

بازدید امروز : 46,237 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,004,837
logo-samandehi