وقتی ابرهای لاله را نظاره میکنم و در دل و جان شهدا را به یاد می آورم
وقتی میشنوم از این و آن که جنگ عشق و ایثار بود نه جنگ
و هنگامی که قطرات باران چشم هایم را خیس میکند
میفهمم
میفهمم باید آنجا میبودم تا میدیدم
هنگامه ای که کابوس ها رفتند و جایشان را به رویاها سپردند و عاشقانه ، عشقی فدا میگشت
از دور دست ها میشنوم و همین نزدیکی ها
دنیا دو روز است چرا به خودمان زحمت دهیم ؟
گفته او را در دل تائید معکوس میکنم
در این دنیای فانی چرا باید بازی را باخت؟!
وقتی که خوبان می برند