در استقبال از بهار و سفر نوروزی رهبرم به مشهدالرضا(ع)
...
حسی عجیب حس پر از احتمال ها
حسی اسیر زمزمه ها و سوال ها
جاریست در دلی که غمین و شکسته است
مانند رودخانه ی شهر زلالها
آوای کیست اینکه چنین نعره می زند
بر رد پای خسته بال خیال ها
هان ای موذنان همه خاموش، بشنوید
فریاد آید از دم سرخ بلال ها
حال و هوای شهر من امشب چه دیدنیست
حسی شبیه لحظه سبز وصال ها
عشقم، تمام دار و ندارم، حبیب من
وصفت فرا تر از همه ی حس و حال ها
گفتی بهار با دم یک گل نمی رسد
حالا ببین چگونه شده حال کال ها
...
اما دریغ عشرتمان نقص دارد و
کامل نمی شود به بیان کمال ها
یک حرف مانده تا بشود عین و شین و قاف
یک بیت تا درست شود حرف فال ها
«این گریه های لحظه ی آخر چه فایده
امسال نیز مثل تمامی سال ها...»*
پ.ن 1: این شعر مربوط به سال 1390 است.
پ.ن 2: این بیت وام گرفته از این بیت آقای علی اکبر لطیفیان:
«این گریه های نیمه شعبان چه فایده/امسال نیز مثل تمامی سالها...»