به روی دستشان نور خدا بود و نفهمیدند
تمام حرمت شمس الضحی بود و نفهمیدند
نفهمیدند محبوب خدا بر نیزه می خواند
تمام ربّنا بر نیزه ها بود و نفهمیدند
شکوه آیه ها در نای سرها بود و می جوشید
خدا در رازهای کربلا بود و نفهمیدند
شبی در آسمان شرکشان خورشید جاری شد
سلام " مطلع الفجر " بقا بود و نفهمیدند
خدا صد جلوه در دشت بلا خود را نشان می داد
صفای کعبه در شور منا بود و نفهمیدند
****
شکوه عرش اعلی کربلا بود و ندانستند
تمام اسم اعظم نینوا بود و نفهمیدند
یازدهم بهمن هشتاد و هشت/ ویرایش نهایی، بیست و یکم اسفند نود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/21 در ساعت : 10:59:9
| تعداد مشاهده این شعر :
1376
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.