روزی که زد از عاشقی دل را ستون مختار
پوشید از دلداده گی رخت جنون مختار
زان شب که درخواب اش شکوفا شد درختی سبز
در چشم هایش شعله زد فانوس خون مختار
تُندید و جولان کرد چون شاهین آتش بال
تا از حصار کرکسان آمد برون مختار
تا انتقام کشتگان کربلا بگرفت
پیچید نام سربلندش در قرون مختار
دل های مجروح محبان را شفا بخشید
تا کرد یکسر آل شیطان را نگون مختار
او پتک سنگین خدا مروانیان را بود
می آمد از تلواسه های کاف و نون مختار
هم بازوانی بازدار و هم دلی پرشور
هم هوش سرشار ای عجب با ذوفنون مختار
دل های مان را بار دیگر تا برافروزد
می آید از آن سوی دریاها کنون مختار
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/17 در ساعت : 13:49:22
| تعداد مشاهده این شعر :
1162
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.