عهد ما با دوست باشد برقرار
تا ابد تا حشر تا روز قرار
جای او خالیست در چشمان ما
هست او در قلب ما،مهمان ما
لحظه ای بی او نباشد این جهان
جان جان است او برای این جهان
عالم از نور وجودش روشن است
گل نشان از روی او در گلشن است
لافتی امروز باشد وصف او
تیغ حیدر هم بود در دست او
یادگار احمد مختار اوست
یادگار حیدر کرّار اوست
ظاهر است او گرچه باشد در حجاب
همچنان خورشید در پشت سحاب
هادی ما او بود از راه دور
ما نمی بینیم،چشم ماست کور
وای بر ما ، ما حجاب خود شدیم
دور از مولای خود، بیخود شدیم
راه خود گم کرده سرگردان شدیم
درمیان فتنه ها حیران شدیم
کاش او، ما را بخواند سوی خویش
لحظه ای بر ما نماید روی خویش
یوسف زهرا کجا جویم تو را
از کدامین دشت گل بویم تو را
ای فدایت هستی ما جان ما
از تو ایمن می شود ایمان ما
صاحب عصری، دگرگون کن جهان
صلح و آرامش به پا کن در جهان
انقلابی در جهان برپا نما
محو ظلم و جور را امضا نما
حال این دنیای دون دیگر شود
زندگانی بشر بهتر شود
باز نعمتها فراوان میشود
دشتها سیراب باران می شود
ایمن از آفات گردد این جهان
خرم و شاداب گردد این جهان
لاله ها دیگر نشان داغ نیست
جای بلبل در گلستان زاغ نیست
زندگانی خوب و زیبا می شود
شوکت اسلام احیا می شود
می شود احکام قران برقرار
عدل می گردد به عالم بر قرار
ای خداوند رحیم ذوالجلال
کن نصیب ازبعد هجرانش وصال
ناشکیباییم درفقدان او
ای خدا کوتاه کن هجران او