ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ایران
فکر می کنند
جسد است
تجزیه شود
هنوز نفس می‌کشد
هنوز دماوند
زنجیر بسته است به ضحاک
که تن و پیرهن پاره می کنند به زوال
هنوز شیاطین چپ و راست
مار در آستین خلق دارند
از جگر آوری مادر، به حسنک رفته است ایران
نعوذ باللّه من قضاء السّوء،
که بوسهل ها
طناب ،را با لعن و نفرین آغشته اند به دار
تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار
در این برهوت شب چه می‌ کند
که پرده پوشی جنگ است و نسل کشی من
که تو
هنوز معتقدی
آتش زیر خاکستر
دوام بیشتری دارد
تا چله سوزی
که من گر می گیرم
در گرگ و میشی که کفتار می نشاند به گله ، چوپان
و آنکس که شرف دارد به سوی مرگ می دود آدم
که آدم، به حقیقت
یکبار بیشتر نخواهد مرد
آتش را فراموش کن هلهله
سواران سوی عامّه تاختند و آن شور بنشاندند
تا بر مرکبی که هرگز ننشسته بود
بنشانند آدم
حالا
از این صدا به آن صدا می رود گوش
که حنجره ی تاریخ پر است از زنجره های لال، لالایی
که مادران
برگور خفتگان خویش، می گریند
و مردگان مهر ننگ بر پیشانی خاک اند ، جنگ
فکر می کنند جسد است تجزیه شود
بر، دار
پرچمی که ریشه در خون دارد
سری سبز
و کفنی سپید به کمر بسته است
می ایستد با من
با تو
با او که
تنها ماند، چنانکه تنها آمده بود از شکم مادر

#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
#شعر_اعتراضی
#شعر_معاصر #شعر_اجتماعی #ادبیات_پایداری #هویت_ایرانی #آتش_زیر_خاکستر #تجزیه_نخواهد_شد #پرچم_بر_دار #دماوند #ضحاک #مار_در_آستین #حنجره_تاریخ #چوپان_و_کفتار #نسل_کشی #شرف #مقاومت #مردم #مرگ_با_شرافت #یاد_حسنک #بوسهل #صدای_مادران #سربدار #زنجره_های_لال #کفن_سپید #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1404/4/7 در ساعت : 2:1:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  10


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,984 | بازدید دیروز : 34,687 | بازدید کل : 124,202,798
logo-samandehi