ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عماد برگرد
سالم وقبراق روی تاقچه وسط قاب عکس نشسته ای که چه بشود.یا خودت برگرد.یا خبری بفرست.یا اقلا بیا واین قاب عکس را بردار و با خودت ببر.اخر پسرجان این چه کاری بود که روزهای اخر کردی؟ البته توکه مادر نبودی تا بفهمی بعد از گم شدنت این عکس ازالماس گرانبهاتر میشود.کسی حق ندارد نگاه چپش بکند.چه رسد به اینکه برش دارد.بله شماهنوز نامزد هم نبودی چه رسد به بابا.ازکجا بدانی ننه چه می کشد.بابا چه کشید.شانس بابایت خوب بود زود ازدار دنیا رفت.وننه ی بیچاره ماند وسه تاداغ،میفهمی،سه تا داغ ،نه جواد پیدا شد ونه فواد برگشت.ننه میگه:درسته خودوم رضایت دادم که بره ولی دلوم را چه کنم.عماد قولوم داده برگرده .قراربود کنکور بدهد.بابایت به بنیاد گفته بود :من پول خون نمیخواهم دیگر حرفش راهم نزنید من در راه خدا پسر دادم.بنیاد هم گفت: به چشم وننه از همه ی یادها رفت که رفت. خلاصه که ننه مانده تک وتنها وخانه ی نود متری نم کشیده ی ویرانه ی درحال ریختن وتوکه هنور روی تاقچه سرحال وقبراق روز وشب ننه راسیل می کنی وننه هم تو را واز دیدن همدیگر سیر نمیشوید،در این چند سالی که ننه افتاده روی جا ازانجا که تختش هست فقط سرت را میبیند اما به همان هم دلش خوش است وهنوز منتظراست که سالم وخندان برگردی عماد.
کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1404/3/7 در ساعت : 15:41:14   |  تعداد مشاهده این شعر :  8


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 36,640 | بازدید دیروز : 32,058 | بازدید کل : 123,623,928
logo-samandehi