«بوسه بر جام»
بـوسه بـر جام زدم تـوبه شکستم تو بیا
مژده ای هم نفسان مژده که مستم تو بیا
🍀
کس چه داند به دل عاشق دلـدادۀمست
ازهـمه رندی و مستی کـه بـرستم تو بیا
🍀
دست درگردن مینا فـکنم شب همه شب
بـجز این کـار نیایـد کـه به دستم تو بیا
🍀
مـن کـه پیمان وفـا داری خـودر ا بستم
عـاشـق دیـدن مـاهـت زالـستم تو بیا
🍀
مهروماهت چو قرین گشت به عشقت مولا
عـهـدبستم کـه هـرگزنـشکستم تو بیا
🍀
تـو بـیا بـا مـژه جـاروب کنم رهگذرت
رشـتۀ بـی هـنـری را بـگسستم تو بیا شمع
🍀
جـمـعه هـا مـنتظر آمـدنت می مـانم
پیش دشمن مده آقـا که شکستم تو بیا
🍀
(((خوشنوا))) دردل شب رازو نیازی دارد
همچو شمع سوختم ازپـا ننشستم تو بیا
🍀
محمدحسين محمدي(خوشنوا)
تاریخ ارسال :
1399/3/21 در ساعت : 23:39:37
| تعداد مشاهده این شعر :
68
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.