می دهم جانم شبی آخر به جانان نوش تر
پر زنان از کوچه ی دلدار ها خاموش تر
با نسیم کوی لیلی می روم همراه باد
در همان حال و هوا شاید کمی مدهوش تر
می گشایم در فراغ بال آغوشی به شوق
اشتیاقی از تب خورشید هم پر جوش تر
می نهم آشوب این دنیا و می میرم به مهر
باز می دانم که ماند این جهان مغشوش تر
خسته ام دنیا برای اهل دنیا بعد از این
گرچه ماند چهره ی آیینه ها مخدوش تر
چون گریزم از سیاهی بی وفای آشنا
شاید از این ماجرا گردی تو روشن پوش تر