ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حکایت منظوم


گویند راویان که چو از شدت مرض*



حجاج-حاکم اموی-گشت محتضر



می گفت با طبیب فرومانده در علاج



اکسیر تو نکرد چرا ذره ای اثر؟



 



من آن کسم که پنجه  ء بیداد گسترش



از شیعیان مجال تنفس گرفته بود



در سایه شکنجه و کابوس قهر من



در شام کوفه نور حقیقت نهفته بود



 



من آن کسم که گردن ابن جبیر را



گفتم به غیر قبله ببرند از غضب



وقتی جواب داد که در هر طرف خداست



گفتم به روی خاک ببرند از عقب



 



از آن زمان توهم آن نعش هولناک



یک لحظه از برابر چشمم نمی رود



گوئی سر بریده به من می زند نهیب



این وهم با دوای تو ساکن نمی شود



 



یک تکه گوشت را به نخی بست آن طبیب



فرمود تا ببلعد و آنگه کشد برون



محصول آن معاینه : بر روی تکه گوشت



چسبیده کرمهای فراوان و گونه گون



 



گفتا طبیب چاره چه جوئی که این گزند



از تیر آه خیل ستمدیدگان رسید



حجاج گفت پند به ناصح فروگذار



در کار خویش کوش که دردم امان برید



 



گفتا طبیب دست فرو شو که همچو کوه



آوای تو به جانب تو بازتاب یافت



هی می زدی به توسن عصیان شتابناک



غافل که این سمند به بیراهه می شتافت!



 



تابستان ۷۵



 


کلمات کلیدی این مطلب :  حکایت ، منظوم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/13 در ساعت : 14:2:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  982


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 48,127 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,212,438
logo-samandehi