ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تلخ مجازی
😣 تلخ مجازی 😣

قهر کرده سالیانی چند
دور از جانتان ، زنم با من
من و این یار بی وفا شده ایم
این اواخر برای هم دشمن

توی منزل همیشه حاکم هست
یک سکوت عمیق و زهر آگین
وای از این ارتباط مرگ آور
وای از این خانوادهء ننگین

حرفی از عشق و عاشقی هرگز
مثل دریا همیشه طوفانی
روز هامان فسرده و شب ها
تا سحرگه غمین و ظلمانی

گوشه ای از اتاق ساعت ها
می روم سخت توی لاک خودم
باز نفرین به چرخ می کنم و ...
خاک ریزم به سر ز خاک خودم

سن و سالم ز چهره معلوم است
پیرمردی نحیف و افتاده
سن او هم کمی ز من کمتر
با شبابی که او ز کف داده

سیم کارتی جدید حل کرده است
مشکلی را که بوده ، لاینحل
عشق شاید دوباره برگردد
تا شود مشگل من و او حل

یک پیامک به او فرستادم
مثل یک ناشناس چندی پیش
احترامش کمی که بنمودم
اعتمادش به من شد از حد بیش

مثل یک نوجوان که بار نخست
عاشق دختری جوان شده است
دست و پا را در عشق گم کرده
وز چنین عشق شادمان شده است

از حقیقت شدم بسی دور و ...
در مجازی شدم بسی جو گیر
‌آشنائی شروع شد و زان پس
دادم اورا پیام بی تاخیر

بعد از این ها دوباره چندی بعد
یک پیامک به من نمود ارسال
صحبت از عشق کرد و مهر و وفا
بهتر از صد محبت ، این همه سال

غمزه ها ریخت توی صحبت هاش
لحن او لحن عشوه ای نمکین
گفت آقا : چقدر خوبی تو
حرف هایت متین و عطر آگین

هی تعارف نمود و در این وضع
بنده را کرد شرمسار خودش
من هم از شما چه پنهان که
شدم از عشق بیقرار خودش

به درازا کشید این چت ها
پاسخم را همه به شیرینی
و من از او جواب شیرین تر
گوئیا رفت بغض و بدبینی

عشق پنهان و مبهمی در ما
زنده میشد برای دیگر بار
لحن هامان مدام عشق آلود
قلب هامان ز مهر هم سرشار

هرگز این فکر را نمی کردم
همسرم وفا بلد باشد
که به این گونه صحبتی بکند
نمرهء عاشقیش صد باشد

گاهگاهی میان چت یک حس
در نوردیده تار و پودم را
حس عشق عمیق و پیدارش
می کند پُر ، همه وجودم را

من خدا شاهد است گهگاهی
از چنین وضع می شوم شکاک
کاین زن آیا بدون شک زنم است !؟
که ز یادش شده است اسمم پاک

حالیا این دو ناشناس غریب
گشته عاشق ، برای همدیگر
گفته اند عاشقانه می میرند
تا ابد هم به پای همدیگر

دل به دریا زدم پس از چندی
گفتمش بیقرار و لوده و مست
لطف فرما برای من بفرست
عکس خود را اگر که ممکن هست

آرزویش فقط همین شده است
که ببیند مرا به زودی زود
آخر از چت نمی شود قانع
در مجازی نمی شود بهبود

گفته حتی که حاضر است این زن
دست شوید به کُل ز همسر خویش
قید اورا برای من بزند
قید آن شوی پست کافر کیش

من بر آنم که باز برگردم
گیرمش ساعتی در آغوشم
شاید این کینهء بد شتری
بشود بعد از این فراموشم

شاید این زن دلش به رَحم آید
بعد از این سالیان به خاطر من
شاید او از گذشته بر گردد
بر سر خانمان به خاطر من

لیکن ای وای ، ما کجا هستیم
وه از این آدم شگفت انگیز
ناشناسانه عشق می آید
بی هوا می شود ز دل شود لبریز

هرچه بوده ما مسلمان ها
زیر ِ دستان عشق زنجیریم
ناشناسانه می شویم عاشق
ناشناسانه نیز می میریم

#شهاب_نجف_آبادی
98/2/27
کلمات کلیدی این مطلب :  پیامک ، قهر ، کافرکیش ، زهرآگین ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1398/2/31 در ساعت : 15:42:21   |  تعداد مشاهده این شعر :  257


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 13,390 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,177,701
logo-samandehi