سلام بر استاد بزرگ
چند نکته در خصوص این غزل به عرض حضرت عالی می رسانم
مصراع اول این شعر زیبا و ساده شروع شده است لبحند می زنی و سحر اغاز می شود
واژه سحر رساننده این معنا هست که هنگام سحر فرا می رسد
اما تبر آغاز می شود
به نظر حقیر دچار ضعف زبانی است گرچه آدمی از تبر اغاز می شود تبر زدن را دریافت می کند با این وچود نمی توان از ضعف زبان درگذشت
بیت دوم شعر نیز از نظر منطق روایی نیاز به اصلاح دارد
ابتدا خبر آغاز می شود و بعد آوازه معشوق در تمام جهان می پیچد
مصراع
دیدار صبح را سفر آغاز می شود
پرداخت مناسبی ندارد
در بیت با آن نگاه شعله ورِ تو، مسلّم است
باید حذر کنم، خطر آغاز می شود
نیز منطق روایت به هم خورده است به این معنا که شاعر تحت تاثیر ضرورت وزن قافیه جای خرده روایت ها را تغییر داده است
و روایت از روال طبیعی خود خارج شده است به شکل منطقی و طبیعی مسلم بودن خطر قبل از حذر کردن اتفاق می افتد اما شاعر وضع ان را تغییر داده است
چشمان آهوانه ی لیلا میان شهر!
در صبحی از جنون، نظر آغاز می شود
برداشت معنایی از این بیت صورت می گیزد
اما عبارت های تقطیع شده زبان را از شیوایی و روانی خارج کرده است
حضرت عالی از شاعران بزرگ ایران خراسان نیشابور هستید
اما به نظر می رسد باید یک پوست انداری در زاویه ی دید شما صورت بگیرد
این نوع نگاه به غزل که حاصل تجربیات شما در عرصه عزل نو کلاسیک است جواب گو نیست
باید هرچه زودتر این سطح از غزل را رها کرد و به سطحی دیگر پرتاب شد