با چشمهایت راحتم خورشید بیهوده ست
ای روشنای هر شبم مهشید بیهوده ست
هر روز می خندم به قسمت چون نمی داند
حق وتو داری از او تهدید بیهوده ست
وقتی که دارم دستگیری چون تو آن بالا
پس نردبان و زحمت تصعید بیهوده ست
ای آسمان، دریا، زمین! با سوگلی هاتان
باور کنید از یار من تقلید بیهوده ست
ناف مرا با ذکر او از من جدا کردند
طفل مسیحی زاده را تعمید بیهوده ست
***
یکبار می گویم که جز او نیست هو یا هو!
آری برای عاقلان تاکید بیهوده ست
ای مرگ خیلی ساده بی او می بری من را
زحمت نکش جز این خطر تهدید بیهوده ست
سیاوش پورافشار
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1397/11/20 در ساعت : 17:45:23
| تعداد مشاهده این شعر :
555
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.