ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حقیقت محض
حقیقت محض
غرق در مستی دو چشمانت مثل یک کاسه شراب شدم
پلک خود را بهم زدی و من محو در هاله های خواب شدم

آتش اشتیاق در جانم هی زبانه کشید و افزون شد
تو ندیدی ولی همه دیدند بین این شعله ها کباب شدم

قطره ای روی گونه ات لغرید مثل شبنم که روی آلاله
تو حواست نبود من اما در تب و تاب قصه آب شدم

همدم عطر باد و بارانی به هوای تو چشمه ها جاریست
به سر طره های گیسویت ماندم و عاقبت حباب شدم

آی ای مهر بی کرانه بتاب ای دلیل تباهی شب ها
قدمت را به دیده ام بگذار که هواخواه آفتاب شدم

مثل یک ساقه در خزان آباد توی دستان باد رقصیدم
مثل تندیسی از فراموشی که به دیوار خانه قاب شدم

به سحرگاه آرزو سوگند به شب و انتظار و بی تابی
ای دل و دیده خانه ات آباد! بی تو آواره و خراب شدم

تو که همپای نو بهارانی آشنای حقیقت محضی
خسته ام از نبودن باران بسکه درگیر این سراب شدم

♤♤♤
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1404/4/29 در ساعت : 18:56:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  2


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,966 | بازدید دیروز : 9,247 | بازدید کل : 124,358,078
logo-samandehi