ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



«تاوان عشق»
«تاوان عشق»
 
می رسیدی، لحظه هایی ناب جریان می گرفت
می رسیدی، کوچه کوچه  رنگ باران می گرفت
 
پشت گرم  از سایبان  گیسوانت  می شدم
صبح نیشابور، در من، ساده جریان می گرفت
 
می شنیدم آسمان را  گاه از لب های تو 
در دلم احساس باران خورده ای جان می گرفت
 
واژه هایم، رنگ و بویی از نجابت داشتند 
واژه هایم، با نگاهی، طعم عرفان می گرفت
 
در تمام فصل ها، آیینه در من می شکفت
روزگارم بیشتر از پیش سامان می گرفت
 
این هوا خواه تو، از خود اختیاری هم نداشت 
سال ها، از شادیاخ عشق، فرمان می گرفت
 
در تمام شعرهایش ردّ پایی ازتو  بود
او سراغت را مدام از آب و باران می گرفت
 
تا مباد از چشم هایت لحظه ای غافل شود
 محکم، از احساس خود هر روز پیمان می گرفت
 
او دل خود را، به این دریا، به تو،  خوش کرده بود
بی خبر از این که  روزی سخت  توفان می گرفت
 
بی خبر از این که روزی می روی در بادها
سرنوشت از شاعری، این گونه تاوان می گرفت
 
مانده ام این روزها، با حسرتی جانکاه، کاش
 این همه دل تنگی ام، یک روز، پایان می گرفت !
کلمات کلیدی این مطلب :  جریان ، نیشابور ، شادیاخ ، سامان ، تاوان ، بارانخورده ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1397/10/29 در ساعت : 19:21:9   |  تعداد مشاهده این شعر :  524


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 45,514 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,209,825
logo-samandehi