ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نثر ادبی: اربعین

 صداي زنگ كاروان با صداي ضجه هاي باد توام شده است. چهره آسمان درهم است. ابري عزا گرفته از دور پيرهن چاك كرده و نوحه خوان به پيش مي آيد و اشك هايش را نثار دشت تفتيده مي كند.
از چهره نيلي فرات معلوم است كه چهل روز است آرام و قرار ندارد و موج
هايش سر به ساحل حسرت و دلتنگي مي كوبند. چهل روز است كه آتش به دامن خاك نينوا افتاده است. خاكستر خيمه هاي سوخته شده در بيابان پراكنده شده است. نيزه هاي شكسته روي زمين پراكنده شده اند. پاره هاي لباس و پوتين هاي زخمي نشان از واقعه اي عظيم دارند، اما از سمت گودالي كه با تير، نيزه و خنجر پوشيده شده هنوز هم بوي سيب به مشام مي رسد.
بعد از چهل روز صداي زنگ كاروان در دشت مي پيچد. امير اين كاروان زني غيور است كه علي وار، دلشكسته و آرام به پيش مي آيد. زني كه چهل روز فراق به اندازه چهل سال پيرش كرده است. از دور نواي حزني به گوش مي رسد:
ابرهاي غصه در تاب و تب اند
لاله هاي دشت، اشك زينب

خورشيد روز اربعين يال هايش را بر صحراي خون رنگ پهن كرده است و كاروان به كربلانزديك مي شود و قافله سالار يادش مي آيد كه چهل روز پيش چه توفان عظيمي را پشت سر گذاشته است. در ذهنش مرور مي كند عصر عاشورا را: هلهله دشمن، فرياد «هل من ناصر» برادرش، صداي جيغ رباب وقتي كه تير به حلقوم نازك «علي اصغر» خورد. دستان بريده عباس، كودكاني كه آتش به دامن به هر سو مي دويدند و اسب بي سواري كه زينش واژگون بود و به سمت خيمه ها مي آمد و مردمي كه از بالاي پشت بام سنگ مي انداختند.
... و يادش مي آيد كه در بزمي كه يزيد به راه انداخته بود با صلابت فرياد زد:
كربلاجز عشق و شيدايي نبود
هرچه ديدم غير زيبايي نبود 

کلمات کلیدی این مطلب :  نثر ، آیینی ، اربعین ، سعیدی راد ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/7/30 در ساعت : 8:51:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  469


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 5,354 | بازدید دیروز : 11,641 | بازدید کل : 122,570,979
logo-samandehi