ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ذوالجناج آمد ولی با یال هایی سوخته...


با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته



روضه خوان می خواند اما با صدایی سوخته



باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر



واژه هایی آتشین، زلف رهایی سوخته



حرف سنگین است؛ حتی روضه خوان سربسته گفت:



کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...



گفت:" می بینم یکی افتاده عریان " بعد گفت:



"کودکانی مانده اند و خیمه هایی سوخته



کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها



ذوالجناج آمد ولی با یال هایی سوخته"



کاش می شد کور بودیم و نمیدیدیم که:



دختری با موی ها و دست و پایی سوخته...



هر چه تابیدی به دنیا باز هم تاریک ماند



باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته



آخر کار است و باید ذکر "یا زهرا" گرفت



عطر زهرا می وزد از کربلایی سوخته...


کلمات کلیدی این مطلب :  ذوالجناج ، آمد ، ولی ، با ، یال ، هایی ، سوخته... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/8 در ساعت : 16:34:14   |  تعداد مشاهده این شعر :  1073


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی معارف
1390/9/9 در ساعت : 8:14:58
با سلام
مرحبا به دل پر درد عاشورائیتان
ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید
بر قرار باشید و سبز

م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/9/9 در ساعت : 9:16:46
سلام و عرض ارادت
دست مریزاد ، عاشورایی دلنشینی ست از خواندنش لذت بردم
بازدید امروز : 48,651 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,212,962
logo-samandehi