ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



باب الحوائج
باران ردیف اشک مرا بی امان نوشت 
بغضم شکست و قافیه را آسمان نوشت 
 
بغضم تپید  و گریه ، بهار غم تو را 
در چشمه های آینه  موج خزان نوشت 
 
زنجیر درد، اشک مرا دانه دانه ریخت 
خورشید بند بند تو را کهکشان نوشت
 
دل بود آنکه درد و محن را به جان خرید 
جان بود آنکه  بار غمت را گران نوشت 
 
چون شمع ذره ذره ز داغت گداخته است 
آئینه ای که از تو در این ناگهان نوشت 
 
بغداد تخته تخته تنت را اشاره داد 
زندان هوای پیرهنت را نشان نوشت 
 
با غربتت  ز قصه زندان و در  گذشت
از زخمهای سینه ی صاحب زمان نوشت
 
زندان سیاهچال غم و درد و غصه نیست
وقتی که از تقرب حق می توان نوشت
 
ای هفتمین سپهر امامت به برج عشق
ای آنکه باید از غم تو بی کران نوشت 
 
باب الحوائجی و برایم دراین غزل  
دست گره گشای تو خط امان نوشت
 
کلمات کلیدی این مطلب :  اشک ، ردیف ، قافیه ، کهکشان ، آسمان ، بغض ، ذره ، داغ ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/1/26 در ساعت : 10:37:11   |  تعداد مشاهده این شعر :  540


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 14 روز و - ساعت و 48 دقیقه و 03 ثانیه است همراه شماییم 455935683.055 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 2,382 | بازدید دیروز : 11,761 | بازدید کل : 123,468,392
logo-samandehi