استاد «خدابخش صفادل» که ارادتمند ، ایشان را «صفابخش خدادل» هم می نامم یکی از نخبه شاعران غزلپرداز معاصرند که شهد کلامشان در مذاق دل و جان خوش می نشیند و روح را جلا و صفا می بخشد.
غزل زیبای «ترانه ی امیدواری» شان را می خواندم که متوجه شدم حضرت استاد در این غزل هفت بار از کلمه «این» استفاده کرده اند.
دربیت اول از «این» سه بار استفاده شده است:
تنهـــا تویی بهانه ی ایــــن حسّ جاری ام
خرسند از این بهــــانه از این همجواری ام
در این بیت شاید به خاطر استفاده از «این»های سه گانه بشود گفت «حسن مطلع» رعایت نشده است.
«این»مصراع اول که به چشم می آید شاید مخاطب بپرسد «کدام حسّ جاری» که به «این» نشانه خورده است؟ اگر شاعر استاد به جای «این حسّ جاری» می فرمودند:«احساس جاری»آیا اشکالی در شعر بروز می کرد؟:
تنهــتا تویی بهانه ی احســــاس جاری ام
خرسند از این بهــــانه از این همجواری ام....
چه بسا شاعر استاد می خواسته اند از «حسن همجواری» در مصراع دوم استفاده کنند ؛ اما به دلیل رعایت وزن به هیچ روی نتوانسته اند «حسن همجواری» را در مصراع بنشانند.
در بیت دوم از ضمیر اول شخص مفرد به شکل و طور «م» سه بار استفاده شده است.آیا به این دلیل می توان اشکالی به بیت وارد کرد؟ عروضیّون سلف کاربرد سه گانه ی ضمیر را محلّ اشکال می دانند ؛ اما معاصرین خیر.
در مصراع اول بیت سوم کلمه ی «حتمآ» آمده که ارادتمند هرچه شعر شاعران قدیم را بالا و پایین کردم حتی به یک مورد کلمه ی «حتمآ» بر نخوردم و بدین دلیل شاید بشود گفت که این کلمه صبغه ی شعری ندارد.چه بسا اگر حضرت استاد از کلمه ی «شاید» به جای «حتمآ» استفاده می کردند حرف و حدیثی از آن نوع که پیش آمد ، رخ نمی نمود.مورد دیگر در این مصراع باز وجود «این» است که پشت بندش «کویر» آمده است.کویری که با وجود «این» شاید یکی بپرسد «کدام کویر؟».
در مصراع اول بیت چهارم وقتی از «گل» حرف به میان می آید مخاطب در مصراع دوم به دنبال «خار» می گردد تا به آرایه ی تناسب برسد؛اما چنین آرایه ای موجود نیست.آیا اگر حضرت استاد مصراع دوم را چنین می پرداختند طبع آشناتر نبود؟:
شکر خـــــــدا که صحبت گل شد نصیب من
در خارزار دغـــــدغـــــــــه هـــــای نداری ام...
در مصراع نخست بیت پنجم شاید برخی به وجود «هستم» به معنای «استم» اشکال وارد کنند و بگویند شاعر استاد می توانستند یا از «استم» استفاده نمایند و یا مثلآ مصراع را چنین بگویند:
مدیون چشمهای توام ، عفو کن مرا...
وبا خوانش مصراع دوم بیت از خود بپرسند آیا «این شرمساری» به «مدیون» بودن برمی گردد؟
و اما در مصراع اول بیت ششم شاید این سؤال پیش آید که :آیا «در خود شکفتن» می تواند«با طرز چشمهای»کسی مفهوم متبادر به ذهنی داشته باشد؟ و آیا مصراع اول با مصراع دوم در ارتباط است؟
در مصراع اول از بیت هفتم غزل شاید بشود گفت «روسری» به ضمیر محتاج است ؛ آنگونه که گفته شود:
زیر روسریت.....
اما وجه دومی که شاید اشکالش پررنگتر نمود یابد در مصراع دوم بیت بواسطه ی «دستهای جنون» است ؛ یعنی این که شاعر استاد اگر می فرمودند «دست جنون» طبع آشناتر می نمود.
در مصراع نخست بیت هشتم ارادتمند با «خیره شدن با حلاوت» نتوانستم فاز مثبتی بگیرم ؛ همان طور که در مصراع دوم بیت با «بشود» رسیدن به این فاز غیر ممکن بود.استاد به اجبار وزن ،«شود» را «بشود» آورده اند و خواسته اند از کاربرد «این» دیگری اجتناب ورزند وگر نه به راحتی می توانستند بگویند:
هر بار بیشتر شود این بیقراری ام....
و اما در مصراع دوم بیت نهم به نظر ارادتمند «سالهای دور» بیشتر از «سالهای دیر» با طبع سازگاری دارد....
بیت دهم از بهترین بیتهای غزل است که در آن «حسن مقطع» به تمام و کمال رعایت شده است.
برای حضرت استاد صفادل بهترین ها را آرزومندم.
خدابخش صفادل
1397/1/7 در ساعت : 22:48:16
درود وسپاس
من بر این باورم شعری که سروده و پخش گردید،دیگر از شاعر نیست. ازمخاطب و خواننده شعر است. مخاطب و خواننده شعر حق دارد هرخوانشی که می خواهد داشته باشد. لذا از نقد و نظر جناب خوش عمل سپاسگزاری می کنم. بسیار استفاده کردم و آموختم.باز هم سپاس!
|