کمی وحشی تر از طوفان و با آرامش باران
خودت را می رسانی تا شب و خواب پریشانم
تو رویای منی هرشب ولی مانند یک کابوس
به غارت می بری داروندار و کفر و ایمانم
در اين دنیای وانفسا که هر کس غرق تردید است
یقین دارم که همراه منی در امتداد راه
کنار تو قدم برداشتن یعنی گذشتن از
مسیر بیم و آرامش؛ امید و شعله های آه
بی
میان اخم های تلخ تو لبخند چشمانت
به روی شعله ی غم قطره قطره آب می ریزد
نشستم مات و سردرگم میان این تفاوت ها
دلم مانده بماند با تو یا از تو بپرهیزد
فرومی ریزم و هربار می سازی مرا از نو
بیا معمار جان و دل، دوباره سخت لرزیدم
" شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل "
شبیه حافظ این تصویرها را بارها دیدم
عظیمه ایران پور
تاریخ ارسال :
1396/12/14 در ساعت : 10:28:39
| تعداد مشاهده این شعر :
557
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.