ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هفت سین
روی بساط  هفت سین  مردَه ست انگار
یک رهگذر  در جمع ،  از یک مرد می گفت
بیچاره  تنها بود  و بی آزار و بی چیز
یک رهگذر از وصله های درد می گفت
 
 
یک سقف  کوچک سمت ِ شب  آن دورها داشت
اما همیشه صبح ها نزدیک ما بود
چین و چروک دستهایش حرف می زد
انگار سنش  بیشتر از قرن ها بود
 
 
کفشش همیشه  کوچه ها را شعر می گفت
این  دوره گرد ِ ژنده پوش  ِ  آسمان جُل
گاهی بساطش  نان ِ خشک سفره ی ما
گاهی  صدای گاری اش  هم ساز ِ  بلبل
 
 
همسایه ها گفتند  با آب و تب و تاب
دیشب   نخی   سیگار را در هفت سین  چید
در سرفه  های  ممتد  و سرمای  سر  سخت
با شکلکی  بر سایه  های      سفره    خندید
 
مثل دو تا ماهی  درون  تُنگ ِ  آبی
چشمان پیرش  مثل هر شب خسته بودند
درهفت سین ِ عمر ِ حسرت خورده ی مرد
این صحنه ها  تکراری و   پیوسته بودند
 
عادت شده گرد فراموشی بپاشیم
روی خبرهایی  که از این دسته هستند
نوروز نزدیک است  باید شاد شد شاد
یک عده ای از این  خبرها خسته هستند
 
اکرم بهرامچی
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1396/12/7 در ساعت : 20:1:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  514


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صمد ذیفر
1396/12/10 در ساعت : 10:59:6
سلام
درودتان شاعره بانو بهرامچی گرامی
پاینده باشید و نویسا
ان شاء الله
اکرم بهرامچی
1396/12/15 در ساعت : 20:37:12
سبلام آقای ذیفر گرامی
سپاسگزارم از لطف شما
علی نظری سرمازه
1396/12/8 در ساعت : 13:57:8
درودشاعرگرامی
هفت سین دردآور و زیباییست
اکرم بهرامچی
1396/12/15 در ساعت : 20:36:32
سبام آقای نظری سرمازه
ممنونم از لطف شما
سولماز صادقزاده نصرآبادی
1396/12/15 در ساعت : 14:21:58
درود بر شما
روز میلادتان مبارک باد خانم بهرامچی عزیز
اکرم بهرامچی
1396/12/15 در ساعت : 20:37:54
سلام خانم صادق زاده نصرآبادی
سپاس از کحبت شما
بازدید امروز : 12,916 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,234,123
logo-samandehi