ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بگذار پرتابش کند در سنگ چاقور را

سلولهای معترض
پنهان بکن دراستینهایت   النگو را
دورازنسیمش کن .همان یک تار گیسو را
بگذار مردان جهان یک  دم  بیاسایند
دیگر نجنبان جان من دمهای ابرو را
اشهد بگو و شرشیطان را بکن اخر
راحت کن ازدست خودت بودا وهندو را
یک دم خودت باش ودلت.نه کاش وامایی
دم را غنیمت دان و سربر روی زانورا
ادم و یا حوا ندارد فرق پس بشتاب
رازو نیاز آموز و رد کن دست جادورا
خالص شو وهمراه ابراهیم راهی شو
حتی خودت دستش بده با مِهر چاقو را
بر روی سنگ  زندگی  سر رابخوابان و
درسینه ات کن حبس ان اه ودم وهو را
بگذار در سلولهایت او به راه افتد
کم کم که  تا ثابت کند احساس اهو را
وقتش که شد ناگاه برمیخیزد از جایش
رو به تمام عالم انسایت رو را 
ارام تراز بالهای سهره ای وحشی
بگذارپرتاپش کند در سنگ چاقو را
حالا توپاک وطاهر وطیب شدی برخیز
در پیش چشمش بازکن ان بند گیسو را.
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1396/11/23 در ساعت : 23:21:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  558


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,315 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,230,522
logo-samandehi