بیا واگویه های شهرزاد داستان بنویس
هزارویک شب از آیینه های باستان بنویس
سه تار رودکی بردار و بر الواح میدانشهر
طنین موج دار بوی جوی مولیان بنویس
برای راهیان از هفت شهر عشق مولانا
حکایت های ناب جاده های بیکران بنویس
تپش های دل نی نامه را بر بوم جان بنگار
به روح از پله های نردبان آسمان بنویس
گلستان در گلستان دوره کن آیین سعدی را
دوبیت از آرمانشهر نجیب بوستان بنویس
چو حافظ جام جان از آتش زردشت روشن کن
بیا میخانه در میخانه از پیرمغان بنویس
به اشراق شهاب الدین، چو خورشید از صلیبستان
به بام چرخ چارم از مسیح شوکران بنویس
بباران قطره قطره بر سکوت خاک شعرم را
دل ام را چکه چکه در بخار ناودان بنویس
بلوغ شعله ی نت های موسیقی بودن را
شبی در کوچه های سرد بر برگ خزان بنویس
برای یاسمن های حیاط کوچک پاییز
سرودی غمگنانه از غروب باغبان بنویس
زمستان در زمستان دوره کن تصویر وحشت را
وَ گاهی از تب گنجشکک بی آشیان بنویس
وَ ناگه تا نگاهی را نبلعد خاک، دیگربار
برای آینه از پلک های ناگهان بنویس