صحرای کربلای تو از غم گذشته بود کار از عزا و گریه و ماتم گذشته بود با سلام اجرتان با خدای حسین ع
|
سلام. ترکیب بندی بایسته و شایسته است. فقط در بند با مطلع ((از خواهرت بگو که سری توی راه داشت)) این کلمه ی ((توی)) اندکی توی ذوق می زند! خانم افضلی! روانی و رسایی شعر - که این ترکیب بند بسیار از آن برخوردار است - نباید باعث ورود واژگان دم دستی و صد در صد روزمره در شعر، آن هم شعری با این موضوع و موضع ارجمند، گردد. به هر حال، این نظر حقیر است. فقط در حد یک نظر و بس. با سپاس
وحیده افضلی
1396/7/25 در ساعت : 23:36:29
سلام بزرگوار
حق با شماست. سعی می کنم اصلاح کنم
|
|
باسلام شعر شما نیاز به تقوا دارد که مقداری تاثیرش بیشتر شود و برای همین است که معنی ومفهوم سروده یِ فلسفی مرا نمی دانید شما در مجرای حقیقی ، موضوعاتی که بیانگر حال و احوال امثال ارشمیدی است را باید بدانید تا با سرپلی دگر بفهمید حافظ و سعدی چرا فیثاغوروث نشدند تا ارسطو به افلاطون افتخار کند خانم محترم به سروده استاد " طـــــــــــرح ... " استاد خوش عمل بنگرید که بنده چه گفته ام من این موارد را برای شما و امثال شما نوشته ام تا اینقدر هویت را بدرقه نکنید و اینقدر پردازش های نوین را فدای خیالات نکنید خانم افضلی امروز چاره ی بشر در نگاه کسانی است که مطرودند و چیزی از بصیرت نمی دانند ولی .....
|
سلام استنباط جنابعالی درست نیست و کسی که در مسیر اهل البیت س توفیق می یابد حتما از خواص است . بنده تشریح موضوع فی مابین را به وقت دیگری موکول می کنم اما اینکه شعر را تغییر داده ام درست است ، بنده پیش بینی کردم که ممکن است برداشت ها از آن سخت شود فلذا همان شاکله قبلی را آوردم ، که البته معانی هر دو یکی است و دغدغه جزئیات مهم نیست مرسی
|
مثلا شما نگاهی به آخرین مطالب برگزیده دفترها بیاندازید و ببینید بر اساس چه معیارهائی این ها انتخاب شده است ؟ جای تعجب دارد !
|
درود برشما لذت بردم رخت سیاه ماتم تو صبح صادق است افتاده آفتاب تو بر شال ما حسین راز شگفت! قله ی تسخیرناپذیر نعم الامیر! دست مرا باز هم بگیر
|
وحیده ی عزیز ترکیب بند بسیار فخیم و زیبایی است.
وحیده افضلی
1396/7/24 در ساعت : 10:19:58
ممنون نغمه جان
|
|
شعری شبیه آنچه که خواندم ندیده ام با شاخ دل شکسته ام اما نچیده ام بادم میان شاخه ی سروی که می وزد من هم کنار برگ درختی وزیده ام شاید دوباره سینه زدم بر سبو به سنگ شاید دوباره سینه ی خود را دریده ام یکسر گرفته است جهان را جهان تو آتش زده به زمزمه های عدیده ام شعر زیبا و الهام بخشی بود خواهر بزرگوار
|
سلام خانم افضلی عزیز دست مریزاد عالی سرودید
|