این قصه با غریبی سرور شروع شد
این بار شعرم از سر آخر شروع شد
سردار تا چکامه ی (هل من معین) سرود
لبیک اشک حضرت اصغر شروع شد
بر عرش کبریایی دست پدر سوار...
آمد میان معرکه محشر شروع شد
با آن بلاغت علوی نطق گریه کرد
گویی که خطبه خوانی حیدر شروع شد
غرید و ناله زد که زمان دلیری...
شش ماهه شیر شرزه ی لشگر شروع شد
بعد از حماسه های برادر تهاجم...
احساسی دلاور دلبر شروع شد
تا با سلاح خون گلو سوی دشمنش...
تازید، آه و ناله ی مادر شروع شد
آن لحظه ای که خون گلویش به آسمان...
پاشیده شد غروب مزعفر شروع شد
حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)
تاریخ ارسال :
1396/7/6 در ساعت : 8:22:15
| تعداد مشاهده این شعر :
434
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.