ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



جنگ بازی


شبیه چشمهای تو



ستاره ها



زیرآسمان شب گم می شوند



دستت را برندار



تا همه دستشان رو نشده



حالا هر کداممان



 گوشه ای خودش را زنده به گورمی کند



بشمار



1.



2..



3...



ثانیه ها سرخ می شوند



 روی ساعت دیواری



ذهن اتاق



 پر می شود از تکه های پراکنده ات



مرگ بالای جنازه ایستاده ...



کربلا توی کوچه اتفاق می افتد و



تمام محاسن خیابان سفید می شود



عقربه ها



به لکنت افتاده اند



روی تکه ای از لبهایت



ما پشت دیوارها  گم می شویم



ثانیه ها از کنارمان رد می شوند...



سالهاست



توی گورهای تنگ و سیاه



سراغی از دستهایت نگرفته ایم.



چشمهایمان را پس نمی دهی؟



 



  


کلمات کلیدی این مطلب :  جنگ ، بازی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/29 در ساعت : 17:24:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  1172


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اکبر مقدم
1390/7/29 در ساعت : 18:41:6
باسلام
مثل بقيه اثارتان سرشار از احساس
افرين
ولي بند دوم بعد از بشمار..... را خيلي بهتر كار كشيديد و
مصطفی پورکریمی
1390/7/30 در ساعت : 1:17:30
سلام خانم صداقتی نیای گرانقدر

عقربه ها

به لکنت افتاده اند

روی تکه ای از لبهایت

شعرهای سپید شما معرکه ست خیلی خیلی عالی اند...
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/7/29 در ساعت : 17:30:16
سلام و عرض ادب
دست مریزاد ، شعر خواندنی و پر شوریست
بازدید امروز : 3,199 | بازدید دیروز : 11,840 | بازدید کل : 124,872,167
logo-samandehi