قاری بخوان !
قاری به خواندن سخن حق ، شــــتاب کن
فرصت کم است ، چشم مرا پر ز آب کن
از های و هوی شهر بدی ، خسته گـشته ام
حشو مرا ببخش ، و دلم را کـــــــباب کن
قصلی بخوان ، ز آیه ی چشمان غرق خون
بی خود مرا ، ز فلسفه ی این کـــــتاب کن
ساقی ! بخوان وجام من از می ، تهی ببین
جاری ز دیده ام می گــــــــــلگونِ ِناب کن
جایی که دیده از عطشش ، غرق می شود
پیمانه های چشم مرا ، پر شراب کن
طبع حزین من که پراز، اشک و ناله است
شعر تری ، نیاید ش اما حســـــــــــاب کن
قاری بخوان به صوت دل انگیز، نغمه ای
شکوه بشوی از دل و ، غم را جواب کن
اینجا ، هزار تشنه به امید قطـــــــــره اند
باران شو، و ببار و، مرا سیر از آب کن
بر سینه ام ، ز نورِ کتابِ خـدا بتاب
لوح دلم ، به روشــــــــنی آفتاب کن
قاری بخوان ، مشَوّشَم از خدعه ی زمان
تفسیرِ نقضِ ِرفع ِعطش ، از ســراب کن
مصطفی معارف 24/7/90 تهران
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/27 در ساعت : 9:56:38
| تعداد مشاهده این شعر :
1075
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.