
صدایِ لحظه هایِ دردِ زندگی
میانِ شُعله ها
به گوش می رسد ،
و چشمِ خیسِ آسمان
کنارِ ساحلی غریب
دوباره دیده می شود !
دوباره غصّه و غمی بزرگ
دوباره اشکِ داغ
دوباره قامتی شکسته با نوایِ کاروان
دوباره ظلمت و سكوتِ بی امان
دوباره روحِ پاکی از تلاطمِ بهار
دوباره ذکرهایِ نابّ
دوباره گفتن و شنیدن و سئوالِ بی جواب
دوباره یک نجابت و هزار سنگ
دوباره اضطراب
دوباره آيه هایِ کوثر و نمادِ افتخار
دوباره بُغضِ یاسِ مستجاب ؛
همان که ذکر نامِ او عبادت است
همان که مهرِ او شفاعت است ،
همان که ذرّه پرور است
همان که باغِ آستانه اش ، چو گُل معطر است ؛
همان طلیعه یِ نگاهِ اختران
که لطفِ او
شبیهِ لطفِ بیکرانِ حضرتِ پیمبر است ...
...................
م جعفری - پرواز
....................
تاریخ ارسال :
1395/12/11 در ساعت : 8:43:55
| تعداد مشاهده این شعر :
717
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.