سلام بر شاعر بزرگ عباس خوش عمل
حضرت عالی رباعی زیبایی در خصوص نقش شیخ محمد تقی بهلول در قیام مسجد گوهر شاد گفته اید حقیر نیز در خصوص ماجرای مسجد گوهر شاد و نقش بهلول با استناد به خاطراتش مطالبی را قلمی می سازم تا هم به وظیفه اخلاقی و وجدانی ام عمل کنم و همچنین شاعران جوان سایت از استفاده کنند
بهلول در خاطرات خود می نویسد (نقل به مضمون )با مادرم به نجف رفتم محضر آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی
ایه الله اصفهانی گفت : اسمت چیست گفتم بهلول گفت برای چه به نجف امده ای گفتم آمده ام در حوزه درس بخوانم فرمودند تو تا وقتی در این جا درس بخوانی و مرجع تقلید بشوی رضا خان ریشه اسلام را کنده است اسلامی باقی نخواهد ماند تا تو به تبلیغ ان بپردازی گفتم وظیفه چیست گفت برو و در ایران بر علیه کشف حجاب رضا خانی مبارزه کن گفتم اگر این کار بکنم کشت و کشتار می شود ایه الله گفتند مگر در قیام امام حسین
علیه یزید کشت و کشتار نشده است
برای اطاعت امر آیه الله اصفهانی آمدم سبزوار با پنج برادر زنم در این خصوص مشورت کردم زنم را طلاق دادم و او را بعد از مدت شرعی به عقد سیدی در آوردم نمی خواستم از ناحیه من ماموران رضاخانی به او آسیبی برسد
(در همین مدت بهلول مراسم جشنی را که در سبزوار به مناسبت ورود پادشاه یکی از کشور های همسایه در ماه محرم بر گزار شده بود ، با بسیج مردم به هم می ریزد و آوازه ی او در اطراف می پیچد)
بهلول ادامه می دهد : در هر جا و هر مکانی که فرصت دست می داد علیه رضا خان سخنرانی می کردم وپیام ایه الله اصفهانی رت به اطلاع مردم می رساندم و ماموران رضا خان در پی دستگیری من بودند
بهلول در تیر ماه سال 1314 به مشهد می آید و به حرم مشرف می شود انجا او را ماموران رضا خان که در لباس خادمان حضرت رضا بوده می شناسند و در داخل صحن عتیق در حجره ای محبوس می سازند تا وسیله انتقالش را به امنیه فراهم سازد
بهلول خود می گوید :من در داخل حجره خودم را به پشت شیشه ای رساندم چند زن گنابادی که از کنار حجره عبور می کردند مرا شناختند و به مردم اطلاع دادند که بهلول توسط ماموران دستگیر و در حجره ای زندانی است
مردم امدند و با استفاده از زور مرا آزاد کردند همراه مردم به مسجد گوهر شاد امدم که چند روز قبل مردم در اعتراض به تبعید ایه الله سید حسین قمی انجا تحصن داشتند من انجا برای متحصنین سخنرانی کردم هر لحظه بر تعداد متحصنین اضافه می شد و برای انها از خارج غذا و اب می اوردند حتی بیل و سلاح سرد هم به مسجد اورده می شد
او می گوید ان قدرسخنرانی هایم تاثیر گذار بود که فردی به نام نواب محتشم سر کشیک خدام حرم که کلاه پهلوی داشت ان را بر زمین زد و به متحصنین پیوست و کراوت خود را پاره نمود
گویا ایرج مطبوعی فرمانده لشکر مشهد به رضا خان تلگراف می زند و از سخنرانی بهلول و تحصن مردم در مسجد گوهر شاد برایش می نویسد
رضا خان می گوید : بهلول کیست مسجد چیست همه را به رگبار ببندید ، تا صبح بیست و یکم تیر ماه اگر مردم مسجد را ترک نکنند از اسلحه برای متفرق کردن مردم استفاده کنید همه را به رگبار ببندید
زنگ ساعت بیست چهار روز بیستم تیر 1314نواخته می شود و همزمان با ان گلوله ها نیز به سمت مردم نشانه می روند و حادثه اتفاق می افتد
بهلول به طرز معجزه آسایی توسط عده ای از مردم به بیرون از مسجد برده می شود شب را تا صبح در خانه یک زن مشهدی کوچه نوغان پایین خیابان مشهد بسر بردم و صبح از راه باغات و کشت زارها به طرف تربت جام رفته و از انجا به افغانستان
که مدت سی سال ایشان در زندان ها ی افغانستان بسر می برد از انجا به مصر می رود و بعد هم به عراق و در سال 1349 به ایران باز می گردد
شیخ محمد باصری جانباز انقلاب و از نزدیکان و اقوام بهلول در گفتگو با حقیر گفت : بهلول به صورت خصوصی به من گفت که در ماجرای مسجد گوهر شاد محمد تقی شریعتی (پدر مرحوم دکتر علی شریعتی )نیز با من هم داستان بود