ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ارابه های دیوانه
 (1)
زمین آه کشید آنگاه
که غبارآلود آسمان
جیغ می کشیدند
ارابه های دیوانه
تا بازگردانند مرا
از سرزمین افسانه ها
***
محو نگاه تو اما
گم کرده بودم دست و پایم را انگار
گاهیکه رقصان
سوت می زدی و رندانه
از آسمان می آمدی تا
نزدیکی من بنشینی
***
در خواب فریاد کشیده باشی انگار
انگار زیر آب:
"نگذارید ببرند مرا
هآی شاه پریان شهر افسانه ها!
نگذارید ببرند مرا! "
***
دور می شدم بی اختیار اما
بر ارابه ای
که چون دیوهای دیوانه
بی بهانه
بر سر من جیغ می کشید .
 
(2)
پاره ای از خم
مست می کند که را
اینگونه که منم؟!
مراقبان ویژه می گویند
مدهوش است و شاید
خدا بخواهد و دیگر بهوش نیایم هرگز
از این بدمستی
و سوت هر ثانیه یکبار این جعبه غریبه
امیدی نمی آفریند
برای چشم های پشت شیشه
***
آری! مدهوشم
مدهوش آن یک آن
که سوار بر ارابه ات
از آسمان آمدی و کنارم نشستی
پرسیده باشم شاید:
مرا هم می بری با خودت؟
و گفته باشی شاید: با عشق!
بار دیگر که آمدم با کمال عشق!
می خواستم که یادگاری ...
اما دست و پا گم کرده بودم
و زبانم نمی چرخید
خدا خواست و پذیرفتی هدیه ام را
بی دست و پایی  مرا
و بار دیگر که آمدی  بُرده ایی مرا انگار...
کلمات کلیدی این مطلب :  ارابه ، دیوانه ، آسمان ، جیغ ، مهرداد نصرتی ، مهرشاعر ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1394/10/29 در ساعت : 20:2:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  924


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 12,765 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,971,365
logo-samandehi