سلام
این شعر با تمام کوتاهی خود تمام عناصر یک روایت را در خود دارد
معمولا در گزاره خبری و یا یک رایت مخاطب به دنبال یافتن شش عنصر خبری است که این عناصر در حقیقت پاسخ به سوالات که ،کی ،چگونه ،چرا کجا و چه می باشد
که در این روایت شاعر است یا راوی که با ترکیب دلم در شعر بروز یافته است
کی ، شعر و روایت در زمان حال و اینده شکل می گیرد "در زمانی "همیشه متن را زنده و محسوس نگه می دارد
مهمترین عنصر این روایت کوتاه "چه "است که در
کل شعر تنیده شده است سفر و مهاجرت چیستی شعر را شکل می دهد که چرایی این مهاجرت ممکن است شعر را به سمت نوعی شعر سیاسی و اعتراض سوق دهد
شاعر ناراضی است می خواهد به جای بهتری برود
کجایی روایت در اینجا و جای بهتری اتفاق افتاده است اینجا می تواند از جامعه تا کشور و حتی جهان و جهان هستی را دربر بگیرد و جای بهتر نیز می تواند ما به ازای های فراوانی داشته باشد
اینجا و جای بهتر مابه ازا های فراوانی می تواند داشته باشد و به همین دلیل شعر می تواند در سطح متفاوت سیاسی اجتماعی و حتی عرفانی خلجان و دوران داشته باشد
عنصر "چگونگی" پای عناصر مدرنی را وارد این روایت کرده است مهاجرت شاعر با قطار است که روح جمعی را نشانه رفته است شعر از من به ما ارتقا یافته است که نشانده جمع گرایی و جامعه اندیشی شعر است
عبارات سوت بکشد نیز مربوط به همین چگونگی روایت است سوت می تواند در خود سر و صدای زیادی داشته باشد این قطار سوت می کشد با سوت شادی و نشاط را القا می کند و همه را به خود می خواند
این شعر با اینکه تمامی عناصر یک روایت را در خود دارد اما ممکن است شعریت و ادبیت ان تحت شعاع سادگی و بی غل و غش بودن ان قرار گرفته باشد
بنده حقیر همیشه با جناب خصلتی سر این موضوع با یکدیگر بحث داریم حقیر معتقدم که اگر یک شعر بتواند حرف اساسی خود رابا چاشنی سادگی و نه ساده اندیشی و کمی عاطفه احساس به مخاطب منتقل کند شعر موفقی است
اما جناب خصلتی شعریت و ادبیت را لازمه شکل گرفتن یک شعر می داند وی معتقد است که سادگی و حتی سهل ممتنع نبودن نمی تواند جای خالی تخیل و صورت گری های رنگین را بگیرد
دوست دارم جناب خصلتی و دیگران مشخصا در خصوص این شعر و کلا این نحله شعری وارد بحث شوند